«کودتا» چیست و چه زمینههایی دارد؟
تاریخ انتشار: ۶ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۴۲۵۷۳
عصر ایران - کودتا (coup) در اصل واژهای فرانسوی است (coup d'état) به معنی "ضربه به دولت" و دلالت دارد بر تصاحب قدرت حکومت (قوۀ مجریه) به طور ناگهانی و همراه با خشونت از راه اقدامی غیرقانونی و خارج از حدود قانون اساسی.
معمولا ارتش دست به کودتا میزند یا به عملی شدن کودتا کمک میکند. کودتا اغلب با خشونت همراه است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کودتا چند تفاوت اساسی با انقلاب دارد. نخست اینکه، کودتا را اغلب گروه نسبتا کوچکی که معمولا از نهادهای اصلی درون دولت (مثلا بوروکراسی، پلیس یا نیروهای مسلح) است، رقم میزند. از این رو کودتا برخلاف انقلاب اقدام سیاسی تودهگیری نیست.
دوم اینکه، کودتا اگر با هدف تشکیل "حکومت نظامیان" صورت نگرفته باشد، معمولا در پی تغییر "حاکمان" و "سیاستهای رژیم" است نه در پی تغییر خود رژیم. در "رژیمهای نظامی" نیز کودتا غالبا با هدف عبور از این رژیمها صورت نمیگیرد بلکه هدفش تغییر سیاستهای رژیم نظامی است.
د ر مجموع کودتا معطوف به تغییر بالاترین مرجع قدرت سیاسی و یا هیات حاکمه است. ولی انقلاب دست کم یعنی حرکتی برای تغییر رژیم سیاسی. حتی در مواردی که کودتا به تغییر رژیم منتهی میشود، در پی تحولات اجتماعی گسترده و عمیق نیست؛ ولی انقلاب ممکن است – به قول کارل مارکس – انقلاب اجتماعی باشد و به تغییر رژیم سیاسی اکتفا نکنند و در پی ایجاد دگرگونیهای بنیادی در جامعه باشند.
سوم اینکه، کودتا در قیاس با انقلاب علیالقاعده خشونت کمتری ایجاد میکند. در انقلاب، مردم به دست نیروهای مسلح کشته میشوند ولی در کودتا، حاکم یا هیات حاکمه به دست نیروهای مسلح برکنار میشود و در روند این برکناری، خشونتی به مراتب محدودتر از خشونت انقلاب رقم میخورد.
چهارم اینکه، انقلاب ذاتا حرکتی مشروع قلمداد میشود. مردم حق دارند برای تعیین سرنوشت خود انقلاب کنند ولی کودتا ذاتا حرکتی نامشروع قلمداد میشود. یعنی نظامیان حق ندارند در روند سیاست دخالت کنند.
با این حال این تصور، ثابت و فراگیر نیست. در مواردی نیز کودتاهایی رقم خورده است که داوری تاریخی دربارۀ آنها مثبت بوده است. مثل کودتای نظامیان در پرتغال علیه سالازار. کودتایی که پرتغال را به سمت دموکراسی هدایت کرد و هدف اصلیاش نیز بازگشت ارتش به وظایف حرفهای خودش (دفاع از امنیت و تمامیت ارضی کشور) بود نه سهمخواهیِ سیاسی نظامیان.
به نظر ساموئل هانتینگتون، پژوهشگر علوم سیاسی، یک کودتا تنها در دو صورت موفق خواهد بود: یا فعالان سیاسی در جامعه باید کمشمار باشند، یا کودتا باید به تأیید بخش قابل توجهی از فعالان سیاسی برسد. معمولا حالت دوم نادر است. به همین دلیل کودتا غالبا اقدامی نامشروع قلمداد میشود.
کودتا در واقع چشمگیرترین نمایش سیاسی قدرت نیروهای مسلح است. سقوط حکومت (قوۀ مجریه) از طریق کودتا، ممکن است به روی کار آمدن حکومت نظامیان منتهی شود و یا مجددا یک "حکومت غیرنظامی" همسو با اهداف کودتاگران را ایجاد کند.
در بسیاری از موارد نیز کودتا در درون "حکومت نظامیان" صورت میگیرد. چنین مواردی در آمریکای لاتین و آفریقا پرشمار بوده است.
در واقع در برخی کشورهای جهان، مداخلۀ نظامی در سیاست رخدادی عادی است و رژیمهای نظامی به چنان درجهای از ثبات رسیدهاند که دیگر نمیتوان آنها را در دستۀ پدیدههای استثنایی یا گذرا قرار داد. از این رو در این رژیمها کودتا راه اصلی انتقال قدرت از گروهی به گروه دیگر است.
این گونه دست به دست شدن قدرت در قرن نوزدهم در آمریکای لاتین (بویژه در مکزیک، پرو و شیلی)، در اسپانیا و در دولتهای بالکان رخ نمود. در سدۀ بیستم مداخلۀ نظامی در سیاست عمدتا به دولتهای در حال رشد در آفریقا، آمریکای لاتین و بخشهایی از آسیا محدود شد.
وقوع کودتا ناشی از شرایط خاصی است که مهمترین آنها عبارتند از:
عقبماندگی اقتصادی
از دست رفتن مشروعیت حاکمان غیرنظامی
اختلاف بین ارتش و حکومت (قوۀ مجریه)
زمینۀ بینالمللی مساعد
بین وقوع کودتای نظامی و عقبماندگی اقتصادی پیوند روشنی وجود دارد. یکی از محققان علوم سیاسی در 1990 در تحقیقی نشان داد اکثر 56 کشوری که از سال 1960 حکومت نظامی را تجربه کردند، کشورهای جهان سومی بودهاند.
افزون بر این، بعضی از کودتاها برآمده از رکودهای اقتصادیاند. مثلا سرنگونی حکومت غیرنظامی چهارساله در نیجریه در سال 1983، پس از وخامت اقتصادی ناشی از سقوط قیمت نفت رقم خورد.
بنابراین رونق اقتصادی را میتوان پادزهر کودتا دانست؛ چنانکه در دهۀ 1970 در آمریکای لاتین، گرایشی از بازگشت نظامیان به پادگانها شکل گرفت.
فقر گسترده و نابرابری اجتماعی عمیق، پشتیبانی مردم از حکومت را کاهش و به ارتش بهانه میدهند که با وعدۀ رشد و رونق اقتصادی وارد صحنۀ سیاست شود.
اما عوامل اقتصادی به تنهایی نمیتوانند کودتای ارتش را توجیه کنند. مثلا هند به شدت دچار فقر و محرومیت مادی است، اما نیروهای مسلح این کشور بیطرفی سیاسی را دقیقا حفظ کرده و هرگز آشکارا با اقتدار حکومتهای غیرنظامی مخالفت نمیکنند.
زمانی که مشروعیت حاکمان و نهادهای سیاسی موجود مخدوش شده باشد، نظامیان احساس میکنند که "میتوانند" در سیاست مداخله کنند. یعنی کودتایشان نزد افکار عمومی مشروعیت خواهد داشت. پادزهر این مداخله، فرهنگ دموکراتیک باثبات است. در این صورت نیروهای مسلح به ندرت به طور مستقیم در سیاست دخالت میکنند زیرا فرمانروایی نظامی فقط از راه سرکوب نظاممند میتواند عمل کند. حفظ سرکوب نظاممند نیز کار دشواری است زیرا وحدت و انضباط نیروهای مسلح را از بین میبرد.
بنابراین عجیب نیست که بیشتر رژیمهای نظامی پایدار در مناطقی از جهان شکل گرفتهاند استعمار در آن مناطق، تاریخی طولانی داشته. مناطقی مثل آمریکای لاتین، خاورمیانه، آفریقا و آسیای جنوب شرقی.
ضعف و بیثباتی سیاسی که ارتش میکوشد از آن به سود خود بهره ببرد، در دولتهای نوپا شدیدتر است. این وضعیت تنها از ناآشنایی با سیاست دموکراتیک ناشی نمیشود، بلکه با انتظارات روزافزون حاصل از استقلال و نیز با ماهیت نه چندان ریشهدار نهادهای سیاسی جدید و گاهی با تنشهای منطقهای و قومی، که از گذشتۀ استعماری بر جای مانده است، پیوند دارد.
مثلا نیجریه از زمان استقلال از بریتانیا در سال 1960 فقط دورههای کوتاهی حکومت غیرنظامی داشته است.
عامل سوم کودتا، تفاوت ارزشها و منافع ارتش با ارزشها و منافع رژیم سیاسی است. مثلا در هند با وجود فقر گسترده و تنشهای ژرف دینی، زبانی و منطقهای، ارتش سیاست را به سیاستمداران واگذاشته است چراکه برای اصول قانون اساسی لیبرالیستی این کشور احترام قائل است.
سربازان ارتش هند
ارتشها وقتی کودتا میکنند که به این نتیجه برسند که منافع یا ارزشهایشان به خطر افتاده است و یا تصور کنند که اقدامشان قابل توجیه است. در بسیاری از دولتهای تازه استقلال یافتۀ در حال توسعه، ارتش قدرت سیاسی را تصاحب میکند تا "ملت را نجات دهد" و خود را نیروی "غربیساز" یا "مدرنساز"ی تلقی میکند که با نخبگان سیاسی سنتگرا، روستایی و سلسلهمراتبی مواجه است. نظامیان در نیجریه، اندونزی و پاکستان چنین نگاهی به خودشان و جامعهشان داشتهاند.
گاهی هم نظامیان اقتدارگرای محافظهکار، در اتحاد با صاحبان شرکتهای بزرگ و با برخورداری از پشتیبانی طبقۀ متوسط، علیه اصلاحطلبان و حکومتهای سوسیالیستی اقدام کردهاند. کودتای بدون خونریزی برزیل در سال 1964، بیشتر پیامد بدگمانی ارتش این کشور نسبت به تمایلات چپگرایانۀ پرزیدنت گولارت بود؛ کودتایی که منجر به وقوع "معجزۀ اقتصادی برزیل" شد.
نیز سالوادور آلنده، رئیس جمهوری شیلی، در سال 1973 به دست ارتشی سرنگون و کشته شد که واجد مشخصات فوقالذکر بود.
ارتش غالبا مایل است نشان دهد مداخلهاش در سیاست، انگیزهای ملی دارد. مثلا پایان دادن به فساد، از بین بردن اختلافات و یا دفاع از ملت. اما واقعیت این است که همیشه منافع صنفی و حرفهای هم جزو انگیزههای نظامیان برای اقدام به کودتا است. همچنین جاهطلبیهای سیاسی نیز در این امر دخیلاند.
دربارۀ زمینۀ مساعد بینالمللی در وقوع کودتا، مشهورترین مورد کودتا علیه آلنده در شیلی است. قطعا در برخی موارد، فشارهای بینالمللی موجب تشویق نظامیان به سرنگونی حکومت از طریق کودتا میشود. سرویس مرکزی اطلاعات جاسوسی آمریکا (سیا)، آلنده را کمونیستی طرفدار کوبا میدانست که اصلاحات اقتصادیاش منافع شرکتهای چندملیتی آمریکا را در شیلی و کشورهای دیگر آمریکای لاتین به خطر میانداخت.
ژنرال پینوشه
ژنرال پینوشه نه تنها از مشاوره و پشتیبانی گسترده و پنهان سیا برخوردار بود، بلکه وقتی رژیم نظامی جدید او برقرار شد، پشتیبانی دیپلماتیک آمریکا را نیز بدست آورد.
اما هنگام فروپاشی رژیمهای کمونیستی در شرق اروپا، فقدان چشمانداز حمایت دیپلماتیک، موجب انفعال نظامیان طرفدار کمونیسم شد. یعنی آنها احساس کردند حتی اگر برای حفظ رژیم کمونیستی کودتا کنند، حمایت دیپلماتیک پرزیدنت گورباچف و اتحاد جماهیر شوروی را بدست نخواهند آورد و اقدامشان از سوی ایالات متحده و سایر کشورهای غربی به شدت نیز محکوم خواهد شد. کمااینکه کودتا در خود شوروی علیه گورباچف، با واکنش منفی جهان غرب مواجه شد و به بیثمر ماند.
باید افزود وقوع کودتا در یک کشور، معمولا با استقبال همسایگان آن کشور و نیز سایر کشورهای آن منطقه مواجه نمیشود. به قدرت رسیدن نظامیان در هر کشوری، معمولا عواقب منفی برای کشورهای همسایه داشته است. بنابراین زمینۀ بینالمللی مساعد برای وقوع کودتا در هر کشوری، غالبا امری نادر است.
منبع: عصر ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۴۲۵۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دلایل مظلومیت امام صادق(ع) از زبان آیتالله علمالهدی
نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی گفت: اگر امام صادق(ع) در امور سیاسی مداخله نمیکرد و در برابر حکومت عباسیان ادعایی نداشت، مسلماً این ظلم و ستم در حق حضرت روا داشته نمیشد اما اصل امامت به تشکیل نظام رهبری و تشکیلات حکومت اجتماعی است. - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد، آیتالله سیداحمد علمالهدی در آیین عزای سالروز شهادت امام صادق(ع) که با حضور انبوه زائران، مجاوران و اقامهکنندگان اجتماع صادقیون مشهد در رواق امام خمینی(ره) حرم مطهر رضوی برگزار شد،اظهارداشت: ارزشمندترین سوگواره امام صادق(ع)، همین محفل و مجلسی است که شما در آن هستید. همین که روی فرش علیابن موسیالرضا(ع) برق اشک خود را به ساحت قدسی نوه مکرم آن ولی خدا نشان میدهید تا عزادار امامی باشید که حرم ندارد و امروز بهجز تعداد مختصری از شیعیان، هیچکس در جوار مرقد مطهرش اقامه عزا نمیکند.
نماینده ولی فقیه در استان خراسان رضوی با تأکید بر ضرورت شناخت دلایل مظلومیت امام صادق(ع) خاطرنشان کرد: شهرت اصلی امام صادق(ع) در میان ائمه اطهار(ع) به علم، دانش و تربیت اصحاب و شاگردان است اما آنچه باید در روز شهادت ایشان بیش از پیش موردتوجه قرار بگیرد، مظلومیت این امام همام و فلسفه مظلومیت ایشان است. باید بدانیم دلیل مظلومیت امام صادق(ع) چه بود و اساساً چرا حضرت تا این اندازه با برخورد قهری، سلبی و جنایتکارانه حاکمیت وقت روبرو میشد.
وی ادامه داد: از وجود اقدس امام صادق(ع) نقل شده که فرمود «مَن لَم یَعرِف سوء ما اتی عَلَینا مَن ظَلَمنا وَ ذهاب حَقنا وَ ما رَکبنا بِه فَهُوَ شَریک مَن اَتی اِلَینا فیما وَ لینابه» یعنی هرکس برای درک ظلمی که بر ما رفت، تلاش نکند و بر آن نکوشد، شریک همان ظالمی است که در مقابل ما عمل کرده است. این حدیث راوی اهمیت این شناخت است.
عضو مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: همه باید بدانند که این ظلم بهطور انحصاری بر امام صادق(ع) روا داشته میشد و سایر علمای بلاد اسلامی نه تنها موردظلم نبودند بلکه از طرف حاکمیت منصور دوانیقی ملعون حمایت میشدند. این ظلم هم محدود به خوراندن زهر و شهادت حضرت نیست بلکه مربوط به تلاش مستمر و مداوم بنیعباس برای سرکوب و تحقیر جریان تشیع است که در طول سالیان دراز دنبال شد.
وی تأکیدکرد: نه تعلیم دین، نه تربیت شاگرد و نه آموزش علوم طبیعه هیچکدام علت اصلی مظلومیت حضرت نیست. امام صادق(ع) فقط یک عالم نبود که عدهای دورشان را بگیرند و فقط علوم دین فرابگیرند. امام صادق(ع) در مقام حجت بالغه الهی ادعای امامت داشت و این ادعا از نظر دستگاه حاکم به عنوان یک آفت قطعی در برابر استمرار قدرت و حکومت آنها به شمار میرفت. اگر امام صادق(ع) در امور سیاسی مداخله نمیکرد و در برابر حکومت عباسیان ادعایی نداشت، مسلماً این ظلم و ستم در حق حضرت روا داشته نمیشد.
آیت الله علمالهدی با بیان اینکه امامت سیاسی، تکلیف ذاتی ائمه اطهار(ع) بوده است، گفت: برادران عزیز، خواهران گرامی، امام فقط شاگردپرور و عالم نیست. اصل امامت به تشکیل نظام رهبری و تشکیلات حکومت اجتماعی است. عمده وظیفه امام به این است که در پیشامد شرایط و موقعیت ها، یک نظام حاکمیتی تشکیل بدهد و به موازات امامت مرامی، امامت سیاسی جامعه را هم به دست بگیرد.
وی بیان کرد: سرچشمه همه مظالمی که در حق اهل بیت(ع) روا داشته شد، همین امامت سیاسی بود. بهخاطر همین موضوع بود که علیابن ابیطالب(ع) را در محراب، حسین ابنعلی(ع) را در گودی قتلگاه و سایر امامان معصوم را هرکدام در یک مقام به شهادت رساندند و در طول حیات بابرکتشان نیز انواع و اقسام جنایتها را درحق آن ها و پیروانشان انجام دادند. امامت سیاسی دشمن دارد. دشمنی که یک زمان حتی در مسجد شمشیر بر فرق ولی خدا میزند، یک زمان با اسب بر پیکر امام شهید میتازد و یک زمان نیز همچون منصور دوانیقی ملعون، امام صادق(ع) را با دست بسته و لباس خانه در خیابان پشت اسب میکشاند. این قساوت دشمن خداست و امروز هم دشمنان دین اینچنین هستند.
انتهای پیام/282/.